نمونه های کوچکی از عدالت امامان معصوم مان - شخصی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ
اوقات شرعی

شخصی

نمونه های کوچکی از عدالت امامان معصوم مان (چهارشنبه 87/5/9 ساعت 9:53 صبح)

1ـ علی بن ابی رافع می‌گوید: من خزانه دار بیت‌المال و
کاتب علی بن ابی‌طالب بودم. روزی دختر امام، کسی را نزد من فرستاد و گردنبندی عاریه
گرفت تا در روز عید قربان از آن استفاده کند. وقتی امیرمؤمنان فهمید، مرا نزد خود
خواست و با خشم و ناراحتی فرمود: آیا به مسلمانان خیانت می‌کنی؟ مبادا دوباره چنین
کاری بکنی، که مجازات خواهی شد. سوگند می‌خورم اگر دخترم گردنبند را بدون شرط
امانت و ضمانت گرفته بود، دستش را به جرم دزدی قطع می‌کردم و او نخستین زن هاشمی
بود که به این جرم دستش قطع می‌شد. چون این موضوع به گوش دختر علی(ع) رسید، به پدر
گفت: ای امیرمؤمنان، من دختر شما و پارة تنتان هستم. چه کسی سزاوارتر از من به
استفاده از آن گردنبند است؟ امیرمؤمنان فرمود: دختر علی بن ابی‌طالب، هوای نفس تو
را از راه حق خارج نسازد! آیا همة زنان مهاجر در این عید، چنین زینتی دارند؟[77]

 

 

 

2ـ روزی
فردی یهودی، بر ضد علی(ع) اقامة دعوا کرد و کار به محکمه کشید و عمربن خطاب، علی
بن ابی‌طالب را برای اقامة دلیل به محکمه دعوت کرد. در آنجا، او علی(ع) را با کنیة
ابوالحسن خواند. حضرت از این شیوة بیان و خطاب، رنگش متغیر شد. پس از پایان محکمه،
خلیفه به علی گفت: گویا از اینکه با یک یهودی در محکمه حاضر شدی تا اقامة دلیل کنی،
ناراحت شدی. حضرت فرمود:

 

 

 

کلا انما
سائنی انک کنیتنی و لم تساو بینی و بین خصمی! و المسلم والیهودی أمام الحقّ
سواء.[78]

 

 

 

هرگز!
ناراحتی من از این بود که مرا با کنیه یاد کردی [و بر او ترجیح دادی] و میان من و
مدعی، مساوات را رعایت نکردی؛ حال آنکه در پیشگاه حق و عدالت و از نظر قانون،
مسلمان و یهودی یکسانند.

 

 

 

3ـ روزی
زره حضرت گم شد و به گفتة شعبی، حضرت زره خویش را در دست مردی نصرانی دید. او را
برای اقامة دعوا نزد شریح قاضی برد. وقتی به محکمه رسیدند، شریح قصد داشت به
احترام حضرت از جای برخیزد؛ اما امام به او اشاره کرد که در جای خود بنشین و خود
در کنار شریح نشست و به شریح گفت: ای شریح، اگر طرف دعوای من مسلمان بود، حتماً در
کنار او می‌نشستم؛ اما وی نصرانی است و از پیامبر شنیدم که هرگاه شما و نصرانی در یک
مسیر قرار گرفتید، به صورتی که به آنان ستم نشود، بر آنها سخت بگیرید و کوچکشان
بشمارید، همان‌طور که خداوند آنان را کوچک شمرده است؛ پس فرمود: این زره من است که
نه آن را فروخته‌ام و نه به کسی بخشیده‌ام. شریح به نصرانی گفت: امیرمؤمنان چه می‌گوید؟
نصرانی گفت: این زره از آن خود من است؛ ولی امیرمؤمنان را نیز دروغ‌گو نمی‌دانم.
شریح به علی(ع) گفت: ای امیرمؤمنان، آیا برای ادعای خویش دلیل و شاهدی داری؟ حضرت
فرمود: نه. پس شریح به نفع نصرانی حکم کرد. پس از پایان داوری، نصرانی و علی(ع) از
محکمه بیرون آمدند و نصرانی به آهستگی اندکی از محکمه دور شد؛ ولی بازگشت و گفت:
من شهادت می‌دهم که این نوع داوری، از احکام پیامبران است که امیرمؤمنان همراه من،
نزد قاضی حاضر شود و قاضی بر ضد او حکم صادر کند؛ پس شهادتین را بر زبان جاری کرد
و مسلمان شد و گفت: ای امیرمؤمنان، به خدا سوگند، این زره از آن تو است و من آن را
هنگامی که به جنگ صفین می‌رفتی و از روی شترت به زمین افتاد، برداشتم. حضرت به او
فرمود: چون مسلمان شدی، زره را به تو بخشیدم.[79]

 

 

 

4ـ از دیگر
نمونه‌های عینی عدالت علی (ع) که برای نخستین بار در تاریخ اسلام و در حکومت وی پدید
آمد، تأسیس «بیت‌القصص» یا به تعبیر امروزین «صندوق شکایات» بود. حضرت برای رسیدگی
به مشکلات مردم و آگاهی از تظلمات جامعه و گسترش عدالت آن را پی‌افکند تا اگر فردی
نخواست یا نتوانست به صورت شفاهی، مشکلات و تظلمات خویش را بیان کند، بنویسد و در
آن صندوق بیندازد تا بدین وسیله، به گوش مسؤولان و فرمانداران برسد و در کمترین
مدت، به شکایت‌های آنها رسیدگی شود. نیازمندان نیز برای اینکه شرمسار نشوند، نیازهای
خود را می‌نوشتند و در بیت‌القصص می‌انداختند.[80]

 

 

 

5ـ اما
آنچه دربارة کردار و سیرة ما در عدالت گفتی [بدان که] خدای عزوجل می‌فرماید: «من
عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربک بظلام للعبید؛[81] هر کس کار شایسته‌ای
کند، به نفع خویش کرده و هر کس بد کند، بر ضد خود او است و پروردگار تو به بندگان
ستم نمی‌کند» و من از اینکه مبادا در انجام آنچه گفتی کوتاهی کرده باشم، بیشتر
ترسانم؛ اما این‌که گفتی حق بر آنان سنگین بوده است و به این سبب از ما جدا شده‌اند،
خداوند به خوبی آگاه است که آنها به سبب ستمی از ما جدا نشده‌اند و پس از این جدایی،
به عدالتی پناه نبرده‌اند؛ بلکه فقط در جست‌وجوی دنیایی بوده‌اند که از آنها جدا می‌شود
و به یقین، روز قیامت از ایشان پرسیده خواهد شد که آیا برای دنیا چنین کرده‌اند یا
برای خدا؟ و اما آنچه دربارة بخشیدن اموال و جلب رجال گفتی، سیرة ما چنین نیست که
به کسی از درآمد عمومی، چیزی بیش از حقش دهیم و خداوند بزرگ و منزه که سخنش حق
است، فرموده است: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله والله مع الصابرین؛[82]
چه‌بسا گروه اندکی که به اجازة خدا بر گروه بسیاری پیروز شوند و خداوند با شکیبایان
است.»

 

 

 

و بی‌گمان،
خداوند محمد(ص) را تنها برانگیخت و پس از اندکی، بر تعداد یارانش افزود و گروهی را
پس از زبونی، عزت بخشید. اگر خداوند اراده کرده باشد که ما این امر را سرپرستی کنیم،
دشواری آن را بر ما آسان کند و ناهمواری‌هایش را هموار سازد و من از رأی و پیشنهاد
تو، تنها آن چیزی را می‌پذیرم که باعث رضای خداوند و خواست او باشد. تو (ای مالک)
از امین‌ترین و خیرخواه‌ترین مردم نزد من و از معتمدترین ایشان در نظر من هستی.[83]

 

 

 

6ـ امیر
مؤمنان در نامه‌ای به «اسود بن قطبه» فرماندار و رییس سپاه «حلوان» چنین نوشت:

 

 

 

اما بعد،
فان الوالی اذا اختلف هواه منعه ذلک کثیرا من‌العدل؛ فلیکن امر الناس عندک فی الحق
سواء؛ فانه لیس فی الجور عوض من العدل، فاجتنب ما تنکر امثاله و ابتذل نفسک فیما
افترض الله علیک، راجیا ثوابه، و متخوفا عقابه. واعلم ان الدنیا دار بلیة لم یفرغ
صاحبها فیها قط ساعة الا کانت فرغته علیه حرسة یوم القیامة، و انه لن یغنیک عن
الحق شی ابدا؛ و من الحق علیک حفظ نفسک، و الاحتساب علی الرعیة بجهدک، فان الذی یصل
الیک من ذلک افضل من الذی یصل بک والسلام.

 

 

 

اما بعد،
هرگاه میل و خواست زمامدار [نسبت به همه] یکسان نباشد، این روش اغلب او را از
عدالت باز می‌دارد؛ پس باید کار مردم [خویش و بیگانه، بالا دست و زیر دست، توانگر
و ناتوان] در حق، نزد تو یکسان باشد؛ زیرا هیچ‌گاه جور و ستم جانشین عدالت نخواهد
شد. پس از آنچه برای خویش نمی‌پسندی اجتناب کن و نفس خود را در برابر آنچه خداوند
بر تو واجب کرده است، به امید پاداش و ترس از کیفرش، به خضوع و تسلیم وادار ساز. و
بدان که دنیا سرای آزمایشی است که هر کس ساعتی در آن بیاساید و دست از تلاش
بردارد، همین ساعت آسودگی موجب حسرت و پشیمانی او در قیامت خواهد شد. و هرگز هیچ‌چیز
تو را از حق بی‌نیاز نگرداند و از جمله حق‌ها که بر توست، این است که نفس خود را
نگاهبان باشی و به اندازة توانت در کار رعیت کوشش نمایی؛ زیرا سود و پاداشی که از
این راه [از خدا] به تو می‌رسد، بیشتر از سودی است‌ که به وسیلة تو [به رعیت] می‌رسد.
والسلام.

 

 

 

7ـ پس از
آنکه عمر بن خطاب به دست «ابولؤلؤ» کشته شده و پسرش «عبید الله» به خون‌خواهی پدر
شمشیر کشید و حرمت‌ها را درید و «هرمزان» ایرانی را که مسلمان بود کشت، آن‌گاه
دختر خردسال «ابولؤلؤ» و سپس «جفینه» نصرانی را کشت که «سعد بن ابی وقاص» او را به
مدینه دعوت کرده بود و در حمایت و پناه وی قرار داشت. مردم ریختند و شمشیر از کف
«عبید الله» خارج کردند و «سعد ابی وقاص» او را در خانة خود محبوس کرد تا خلیفه معین
شود و تکلیف او را معین سازد. «عبید الله» می‌گفت: به خدا سوگند، بسیاری از بزرگان
مهاجر و انصار را که در ریختن خون پدرم شرکت داشته‌اند، خواهم کشت! او تصور می‌کرد
بسیاری در توطئة قتل پدرش نقش داشته‌اند.

 

 

 

«عبید
الله» سه روز در خانه «سعد» محبوس بود تا آن‌که با «عثمان» بیعت شد. «عبید الله»
را حاضر کردند و «عثمان» برای تصمیم‌گیری درباره او نظر خواست و گفت با این مرد که
پردة حرمت اسلام را دریده، چه باید کرد؟ علی(ع) گفت: باید او را به سبب قتلی که
مرتکب شده، قصاص کنی و او را بکشی. برخی مخالفت کردند و گفتند دیروز «عمر» را کشته‌اند
و امروز می‌خواهید پسرش را بکشید؟ «عمرو بن عاص» گفت: این واقعه در زمانی رخ داده
است که تو هنوز زمام امور مسلمانان را به دست نگرفته بودی تا حق حکم کردن داشته
باشی. در آن روز، مسلمانان خلیفه نداشته‌اند، پس خون مقتول هدر است! «عثمان» گفت:
اکنون من زمامدار مسلمانان هستم و چون «هرمزان» وارث و خون‌خواهی ندارد و من وارث
و خون‌خواه او هستم، از خون «عبید الله» می‌گذرم و دیه «هرمزان» را از دارایی خود
می‌پردازم. علی(ع) گفت: او حرمت‌های الهی را دریده و تو نمی‌توانی از او بگذری و
باید کشته شود. «عثمان» حق و عدل را زیر پا گذاشت و «عبید الله» را رها کرد. علی(ع)
به «عبیدالله» گفت: ای فاسق، اگر روزی بر تو دست یابم به جرم خونی که ریخته‌ای، تو
را خواهم کشت. زمانی که پس از کشته شدن «عثمان» مردم با علی(ع) بیعت کردند، آن
حضرت در صدد برآمد که حق و عدل را درباره «عبید الله» انجام دهد.



                                                        برگرفته از باشگاه اندیشه مهدویت


  • نویسنده: علی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    بی‌بندوباری جنسی به نام ازدواج در آمریکا
    Google ده‌ میلیون دلار جایزه می‌دهد!
    گزارش تازه بانک مرکزی: تحم مرغ برمدار گرانی
    مهریه دختر جوان سفر به 120 پایتخت جهان بود
    ناصر عبدالهی آلبوم ماندگار ( ناصر عبدالهی )
    اینترنت عرضه‌کنندگان ADSL بیست درصد ارزان شد
    اشعار و Sms عید فطر
    مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان و اعضای تشکل‌های سیاسی دانشجو
    تکنیک‏هایی برای تحکیم روابط خانواده
    با سلام به تمامی بینندگان
    راهکارهای نوین تعلیم و تربیت
    الگویی از رفتار معقول دو جنس مخالف
    با شکست در عشق چه باید کرد؟
    جاذبه های ناسالم ازدواج
    ویژگیها و شرایط لازم دختر و پسر برای ازدواج
    [همه عناوین(312)][عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 29 بازدید
    دیروز: 20 بازدید
    کل بازدیدها: 115506 بازدید
  •   درباره من
  •   لوگوی وبلاگ من
  • شخصی
  •   مطالب بایگانی شده
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من