سلام بچه ها
امروز خیلی داغونم... بازم یادش افتادم... یاد نگاهش..یاد خنده هاش... صحبت های پشت تلفنی... یاد گردش رفتنامون .... یاد گیتار زدن من و رقصیدنش .... یاد چشماش ...
بچه ها هنوز باورم نمیشه... هنوز بعضی وقتا از خواب که پا میشم فکر میکنم صبا هست...اما ...
موهام 70 درصدشون سفید شده
هیشکی دردمو نمیفهمه... هیشکی حاضر نمیشه دردمو گوش کنه
خیلی دوست دارم دردمو واسه یه نفر بگم تا خالی بشم اما افسوس که غیر صبا هیشکی وحید رو نمیفهمه...
هیشکی نمیدونه تو دل من چی میگذره
دارم دیوونه میشم...یه تکیه گاه میخوام...
یه محرم اسرار...یه مونس..........................یه صبا.........................
تنهایی
التماس نگاهمو تو بارون اشکام ببین بازم بیا به خواب من بازم تو رویاهام بشین
بازم بیا واسه دلم خاطره هاتو زنده کن تا رو شونه ات اشک بریزم ولی تو باز گریه نکن
تنهایی آزارت میده تو قبر سرده تنگ و تار حال منم اینجوریاست هر لحظه میرم سر دار
تا اون بالا بغض میکنی حس میکنم روی زمین راه داره میگن دل به دل گریه نکن فقط همین
وقتی تو گریه میکنی قلبم از جا کنده میشه اشک میشینه توی نگام از غمت آکنده میشه
وقتی میری شب میرسه سرد میشه روزگار من نفس تو سینه نمیاد پایون میگیره کار من
همین روزا منم میام تموم میشه دلتنگیا رنگ میبازه غصه و غم تنها میشه تنهاییا