بَلَسَ، الإبلاس: الحُزن المعترض مِن شدّةِ البَأْس یُقال اَبْلَسَ، و مِنه اشتُقَّ اِبلیسُ...»1.
ریشه و مفهوم واژه ابلیس
مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مکلّف، نامرئی، فریبکار و... که از امر خداوند سرپیچید و به آدم سجده نکرد، در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. او در قرآن غالبا به نام شیطان خوانده شده است، اما این که آیا این کلمه عَلَم شخص و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یأس از رحمت خدا به او ابلیس گفته شده؟ محل بحث است.
میتوان احتمال دوم را ترجیح داد؛ زیرا همانطور که از مفردات راغب نقل شد، ریشه ابلیس از «بَلَسَ» است به معنی «مأیوس شد» چنانکه در قرآن مجید درباره گنهکاران آمده است: «یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یُبْلِسُ المُجْرِمُونَ»2. «روزی که قیامت برپا شود گنهکاران مأیوس شوند».
در تفسیر مجمعالبیان آمده است: ابلیس نام غیر عربی است و گروهی گفتهاند که عربی است و از ابلاس مشتق است و در کتاب صحاح و قاموس، آن را عربی و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمی بودن آن نیز محتمل شمرده شده است اگر -چنانکه نقل شده -ثابت شود که اسم اصلی او «عزازیل» و کلمه ابلیس عربی است، صفت بودن آن بهتر به نظر میرسد، در کتاب «تفسیر صافی» از حضرت رضا علیهالسلام نقل شده که نام او «حارث» بوده است، ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا مأیوس گردید3.
آیا ابلیس از فرشتگان بود؟
حال باید پرسید: آیا او مَلَک و از فرشتگان بود یا خیر؟
در قرآن به صراحت ذکر شده که او از جِنّ بوده آنجا که میفرماید:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا اِلاّ اِبْلِیسَ کانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...»4.
«چون به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید، همه سجده کردند مگر ابلیس که از جنّیان بود و از فرمان پروردگارش بیرون شد...».
رانده شدن ابلیس از درگاه الهی
ابلیس که به فرموده مولا علی علیهالسلام، خدا را شش هزار سال عبادت کرد و باز بنا به گفته خود امام: «لا یُدری أَمِنْ سِنیِ الدنیاام مِن سنی الآخرة»5.«معلوم نیست آیا از سالهای دنیا بوده یا از سالهای آخرت که هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنیا است». چرا از درگاه خداوند رانده شد؟
پاسخش را نیز خود امام میفرمایند: «عَنْ کِبرِ ساعةٍ واحدَةٍ» «به جهت کبر و سرکشی یک ساعت»6.
قرآن هم این موضوع را چنین بیان میفرماید:
«...قالَ أَناَ خَیْرٌ مِنهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»7.
«ابلیس» گفت: من از او(آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل».
روش ابلیس در فریب بندگان خدا و راه مقابله با او
پس از آن که ابلیس از بهشت رانده شد، به خدا عرض کرد:
«...فَبِعِزَّتِکَ لأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ»8.
«به عزتت سوگند که همه بندگانت را گمراه میکنم مگر آن بندگانِ مخلص تو».
طبق این آیه، خداوند از قول ابلیس میفرماید که همه بندگان در معرض اِغوای شیطان هستند مگر بندگان با اخلاص.
در سوره حشر، خداوند روش ابلیس در گمراه کردن بندگان را اینگونه بیان میفرماید:
«کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلإنْسانِ اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ اِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ اِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ العالَمِینَ»9.
«همانند شیطانکه به انسان گفت کافر شو، چون کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خدا، آن پروردگار جهانیان میترسم».10
یعنی شیطان، خوب که انسان را فریب داد و او را به کفر واداشت، از او بیزاری میجوید.
باز در جای دیگر خداوند میفرماید که تسلّط شیطان تنها بر آنهاست که او را دوست دارند و کسانی که بر خدای عالمیان شرک بورزند:
«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلیَ الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ»11.
«اگر آدمی از یاد خدا سربتابد، خداوند شیطانی را بر او میگمارد که همواره با اوست و قرین و همنشین با او میگردد».
«وَ مَنْ یَعْشُ عِنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»12.
«و هرکس از یاد خدا رویگردان شود، شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست».
چرا که ابلیس دارای اعوان و عفریتهایی از جنّ و انس است که هر لحظه آماده اِغوای آدمیان هستند.
در کتاب «المیزان» بنا به نقل امالی صدوق از امام صادق علیهالسلام روایت کرده که وقتی آیه:«وَ الَّذِینَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ...»13.
«کسانی که وقتی کار زشتی مرتکب میشوند و یا به خود ستم میکنند به یاد خدا میافتند و از گناهان خود استغفار میکنند» نازل شد، ابلیس به بالای کوهی در مکه رفت که آن را کوه «ثویر» مینامند و به بلندترین آوازش عفریتهای خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسیدند: ای بزرگ ما مگر چه شده که ما را نزد خود خواندی؟ گفت: این آیه نازل شده، کدام یک از شما است که اثر آن را خنثی سازد؟ عفریتی از شیطانها برخاست و گفت: من از فلان راه آن را خنثی میکنم، شیطان گفت: نه این کار از تو برنمیآید، عفریتی 14 دیگر برخاست و مثل راهی را گفت که اوّلی گفته بود؛ و مثل آن پاسخ را شنید. وسواس خنّاس گفت: این کار را به من واگذار، پرسید از چه راهی آن را خنثی خواهی کرد؟ گفت: به آنان وعده میدهم، آرزومندشان میکنم تا مرتکب خطا و گناه شوند وقتی در گناه واقع شدند، استغفار را از یادشان میبرم، شیطان گفت: آری تو؛ به درد این کار میخوری و او را تا روز قیامت موکّل بر این مأموریت کرد15.
پس بهترین راه شیطان برای فریب انسان این است که او را از یاد خدا دور نماید و به او وعده و وعید بدهد و توفیق استغفار کردن را از او بگیرد و بهترین راهِ آدمی هم برای فرار از وساوس او و ذُریّهاش این است که همواره به یاد خدا باشد و پیوسته بگوید:
«وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ»16.«پروردگارا از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم».
و به قول مرحوم آیتالله طالقانی قدسسره فقط در روشنی ایمان و معارف عالیه و هدایت قرآن میتوان عوامل و آثار و تحریکات آنها(شیاطین) را شناخت و هشیار بود و در پناه ربّالعالمین و «مَلِک النّاس و اِلهِ الناس» میتوان راه نفوذ وسوسهها را بست و دریچه انوار الهامات را گشود: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذکِّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»17.
«کسانی که تقوا پیشه کنند، چون از شیطان وسوسهای به آنها برسد، خدا را یاد میکنند و در دم بصیرت مییابند».
و اگر آدمی از خود غافل شود و خدا را از یاد بَرَد قرین شیطان میگردد... و شیطان بر او چیره میشود و جزء حزب او میگردد:«اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَاللّهِ اُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الخاسِرُونَ»18.
«شیطان بر آنها چیره شده و نام خدا را از یادشان برده است، ایشان حزب شیطانند، آگاه باشید که حزب شیطان زیان کنندگانند».
محمد باقر عارف دارابی
پاورقیها
1. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 60
2. روم: 12.
3. قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج1، ص 226 و 227.
4. کهف: 50.
5. ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام، ج4، ص 779.
6. همان.
7. همان.
8. صاد: 82
9. حشر: 16.
10. این کلمه به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع(شیاطین) 18 بار در قرآن مجید آمده است، و به معنی «دور شده» و «متمرّد» میباشد. (قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج4، ص 32).
11. نحل: 100.
12. زخرف: 36.
13. آل عمران: 135.
14. عفریت یعنی گردنکش وخبیث
15. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبائی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج20، ص 910.
16. مؤمنون: 97.
17. اعراف: 201
18. مجادله: 19. تفسیر پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی، ج1 و 2، قسمت دوم از جزء
سیام، ص 315.